هنوز غصه دوری آقاجون با ما بود .
یه روز عصر که مامان خونه نبود و من و بابا و پسر عمه خونه بودیم . زنگ در زدند و پسر عمه رفت در رو باز کرد و اومد بهم گفت که دو تا خانوم با مامانت کار داشتند و وقتی گفتم که زنداییم خونه نیست . گفتند خوب به دختر بزرگش بگید بیاد دم در .
یادم میاد داشتم جارو میکشیدم و خونه رو مرتب میکردم با موهای ژولی پولی و لباس نامرتب چادری رو انداختم رو سرم و رفتم در پارکینگ .
دو تا خانوم بودند . یکی خانمی میان سال و دیگری دختری جوان و زیبا .
ازم پرسیدند : مادرت خونه نیست ؟
گفتم : نه ، شما ؟
گفتند : شما دختر بزرگه هستید ؟
گفتم : بله ...
خانم میان سال نگاهی از سر تحسین به من کرد و گفت : خوب دوباره مزاح میشیم و خداحافظی کردند.
من هیچی دستگیرم نشد . اما وقتی رفتم داخل پسر عمه یه جوری بهم فهموند که فکر میکنه خواستگار بودند .
فردا صبح بود که زنگ در رو زدند و مامان رفت در رو باز کرد و بعد از چند دقیقه برگشت .
گفت : همون خانمی که دیروز گفته بودی ، دم در بود ، ولی فقط یه خانم جوون .
و گفته ما توی خایبون شما میشینیم و دختر شما رو چند بار دیدیم و می خواهیم برای برادرمون بیایم خواستگاری. و آدرس خونه ی خودشون و مادرشون رو هم داده بود . و مامانم گفته بود که من بابام نیست و نمیتونه تا اون نباشه اجازه خواستگاری بده . اما دجتر خانم اصرار کرده بود مه فقط اجازه بده خودش و مادرش یک بار بیان خونه ی ما و شرایط برادرش رو بگند . اون وقت اگر ما خواشتیم اجازه خواستگاری بدیم . و قرار شده بود پس فردا زنگ بزنند و یه روز بیاند .
من نظر خاصی نداشتم .
به مامان گفتم : فکر میکردم اگر اینه ها واقعا خواستگار بودند دیروز که من رو با اون ریخت دیدند ، باید می رفتند و پشت سرشون رو هم نگاه نمی کردند .
مامان جریان رو به بابا گفته بود و بابا به شدت مخالفت کرده بود .
یه مدت بود که بابا اصلا با ازدواج من مخالف بود . دوست نداشت اصلا در مورد ازدواج حرفی زده بشه .
نمیدونم بالاخره بین مامان و بابا چه صحبتی شده بود . ولی بابا گفته بود اگر می خواهند بیایند با توجه به اینکه من نیستم نباید با پسره بیان .
خواهر آقا پسر که اسمش مریم بود زنگ زد و قرار شد که خودش و مادرش آخر هفته بیان .
.
مشقعشق سخته.
برقرار باشید
الهی قربونت برم رسیدن به خیر خانم خونه
یک کم خستگی در کن عزیز دلم، خونه هم جمع و جور میشه.
من منتظرم خانمی
سلام دوست عزیز . برای آگاهی در مورد کلاهبرداری بزرگی که در کمین همه وبلاگ نویسهای ایرانی قرار دارد...به وبلاگ من سر بزن و مطالب را کامل با شواهد ارائه شده بخوان..حتما به دوستانت هم بگو تا کلاه بر سرشان نرود ...بر سر ما که رفت